رؤیاهای ناتمام یک پسر عجول / خیالبافی های سلیمی برای فرماندار شدن در دولت پزشکیان
فیل محمدمهدی سلیمی باز هم یاد هندوستان کرده. فیل است دیگر. نمی داند الان شرایط چطور است. او در تمام دولتهای اخیر با این رویا سر کرده است
محمدمهدی سلیمی آن روزهایی که به واسطه رفقای «رایحه خوش» خودش مستقیم از پشت میز و نیمکت دانشگاه آزاد اسلامشهر پرید پشت میز سازمان تازه تاسیس فرهنگی ورزشی شهرداری این شهر،معلوم بود آدم رؤیاباف و جاه طلبی است.
این رویاها همینطور ادامه پیدا کرد و او از ظرفیت حضورش در شهرداری برای ایجاد ارتباط هایش استفاده کرد. در این سالها روی صندلی هایی نشست که اغلب حکایت کت گشادتر از تن بود. در نهایت اما در دقیقه نود به شکل تحمیلی در لیست همگرایی جاگرفت و از پایگاه واوان به پارلمان شهری اسلامشهر پرتاب شد. عده ای می گویند شیرین کاری هایش در دوران پرحرف و حدیث مدیر منطقه سه شهرداری بودن جواب داد و عده ای هم می گویند همان روحانی پرنفوذ پایتخت نشین که از دوران دانشجویی و فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان نقش پدر معنوی محمدمهدی را ایفا می کرد اثرداشته است.
خلاصه آنقدر این تخت گاز رفتن های کم دردسر و بدون توجه به شایستگی هایش او را جلو برد که یک بار چهاردست و پا پرید وسط ورزش شهر قهرمانان و کشتی اسلامشهر را به عنوان رئیس هیئت به چالش کشید و یک بار هم وسوسه نماینده مجلس شدن کار دستش داد و در قامت عضو شورای اسلامشهر کارهایی در مواردی کرد که اگر اهالی واوان و اسلامشهر نقش او را بدانند قصه برایش تلخ می شود.
در دولت رئیسی هم او نتوانست هیجان و رؤیاهایش را مدیریت کند. با کمک باند رسانه ای خودش تلاش داشت نامش را به عنوان معاون وزیر و مدیر ارشد دولت در اذهان حک کند اما انگار قطار آرزوهایش پنچر شده بود. در آن زمان حتی به فرماندار بودن در بهارستان و یا شهرستان های کوچک تر هم راضی شده بود اما انگار دیگر بزرگترها و حامیانش نمی خواستند برای این جوان جویای نام بیش از این از اعتبارشان خرج کنند. البته بعضی هم معتقدند همان دلیلی که باعث شد با تمام رویابافی ها و تلاش هایش یک دفعه خیالات نماینده مجلس شدن از حوزه بهارستان و رباط کریم را به ماندنش در همان موقعیت معمولی ببخشد، حالا باعث شده داستان فرماندار شدن را هم بنویسد روی کاغذ سفید و بسپارد به آب… . حالا اما فیل بی دست و پای محمدمهدی سلیمی باز هم یاد هندوستان کرده. فیل است دیگر. نمی داند الان شرایط چطور است.
دلش هندوستان می خواهد. در دولتی که در مقابلش کار کرد حالا می خواهد فرماندار بهارستان شود. این را از تلاش ها و خبرسازی های همان باند رسانه ای که خیلی هم مجهز و پیشرفته شده اند می شود فهمید. این بار اما محمدمهدی جوان و جویای نام قصه ما دلش به یک نماینده مجلس گرم است. همان که در دقایق آخر تبلیغات انتخاباتی وقتی فهمید برنده بازی است خودش را به تیم او تحمیل کرد. به نظر شما حسن قشقاوی که پیر کهنه کار دیپلماسی و مرد کارآزموده سیاست است آنقدر دچار زوال تدبیر شده که اولا کسی را که رویای رقابت انتخاباتی با او را در سر می پرورانده باد کند و ثانیا، اعتبار نیم بند خودش را در دولتی که با آن همسو نیست برای فرماندار شدن آدمی کاملا بی ربط به این دولت وسط بگذارد؟ بالاخره باید نشست و دید که کدام آدم عجیب میخواهد خودش را خرج تازه ترین رویای محمدمهدی جوان و پرآرزو کند؟ به نظر شما فرماندار بهارستان یا رباط کریم بودن هم جزو باقی رؤیاهای ناتمام سلیمی است؟ داستان سلیمی دارد کم کم شبیه قصه ی محسن رضایی میشود.
انگار توهم دارد که این مملکت یک فرماندار شدن به او بدهکار است بیآنکه یادش مانده باشد تا حالا را هم صدقه سری شیرین کاریهایش رفته نه توانایی هایش. بالاخره سلیمی است و رؤیاهایش. بالاخره او خودش را کاندیداهای خودخواندهی همهی پستهای روی زمین مانده می داند. چه روحیه بانمکی دارد این پسر.
برچسب ها :شهرستان اسلامشهر ، فرماندار بهارستان ، محمدمهدی سلیمی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0